یوگا آن است که ذهن منفی شما را مثبت کند ، به شما امید دهد
و تاریکی ها را برایتان روشن نماید .

هاله نیک افشان

مقالات

سه راه برخورد با سایه منبع: بر بالهای قو ، Swami Niranjanananda Saraswati

مترجم : لیلا نیتی

1. به رفتارها و احساسات ناخواسته خود توجه کنید.

به محض اینکه با بخش‌های سرکوب شده خود برخورد می‌کنید می‌توانید به ارتباط تجربه فعلی خود با سابقه شخصی و فرهنگی خود پی ببرید. توجه کنید وقتی افکاری مثل «ای کاش این احساس را نداشتم» و یا «نباید آن کار را انجام می‌دادم» را در سر می‌پرورانید، تمایل به آن احساسات از بین نمی‌رود بلکه فقط گیر کردن در آن سایه را تقویت می‌کند.

در این لحظات است که سایه شما سعی دارد چیزی را به شما بیاموزد. این تنش و قبض درونی در واقع همان عقلانیت شماست که با شما صحبت می‌کند و دانشی را به شما می‌دهد که منیت (ایگو)تان قادر به ارائه آن نیست. توجه خود را کامل به آن بدهید. در مقابل آنچه در حال پیش آمدن است صبور باشید، ممکن است بخش بسیار جدیدی از شما باشد. هر چه توجه عمیق‌تر، شفا بیشتر.

چنانچه غم و اندوه ظاهر شد، بجای مضطرب شدن، استراحت کنید، نفس بکشید و به غم و اندوه فکر کنید. یک مکالمه تخیلی شروع کنید و بپرسید : «از کجا آمده ای؟» یا «چه می خواهی؟» ممکن است آمدن پاسخ به زمان و تلاش نیاز داشته باشد. اغلب با احساس یا درکی مواجه می‌شوید که می‌خواهید بدون چسبیدن به آن تجربه‌اش کنید. به این فکر کنید که چقدر شفابخش خواهد بود اگر ناراحتی (خشم و یا ترس)تان را تشخیص داده و از آن آگاه شوید، مثل سپری کردن یک روز آفتابی بعد از یک ناپدید شدن طولانی. به یاد داشته باشید که سایه شما محافظ بخش‌های ارزشمندتان هستند. سعی کنید منشا آن را پیدا کنید.

نکته: این موضوع می تواند دشوار باشد. بنابراین بر اساس دستورالعملها عمل کنید.

 

2. به احساسات بیش از حد نسبت به دیگران توجه کنید.

هنگامی که به فردی واکنش شدید نشان می‌دهید توجه کنید: تنفر زیاد یا تحسین بیش از حد. این احساسات معمولا انعکاس سایه‌های شما هستند. آن کیست که شما را بی هیچ دلیلی می‌آزارد؟ شاید تجسم‌کننده ویژگی‌هایی باشند که شما آن را در درون خود ترک کرده‌اید. ویژگی‌هایی که دیگر قادر به تحمل آنها نبوده‌اید و احتمالا به سایه خود سپرده‌اید. یا بطور مشابه، وقتی کسی بیش از حد تحت تاثیرتان قرار می‌گیرد، بیانگر ویژگی‌های سرکوب شده درونتان باشد. سایه شما ویژگی هایی دارد که احساس می‌کنید لایق آن نیستید. دفعه بعد که نسبت به شخصی احساس شدیدی داشتید از خود بپرسید «چه چیزی در آن فرد وجود دارد که من را با این شدت هدایت می‌کند؟»، «منصفانه نگاه کن.» آیا انعکاس ویژگی‌های پنهان خود را می‌بینید؟

با شناخت این تصاویر، شما در واقع در حال بازیابی بخش نادیده گرفته شده خود هستید. این فرایند خودشناسی باعث خودآگاهی بیشتر شده و تعاملتان با دیگران را بدون فرافکنی تقویت می‌کند.

 

3- به رویا و کابوس‌هایتان توجه کنید.

رویاها و خیالاتتان از جنس سایه‌های شما هستند. جایی که ناخوداگاه شما خودش را آزادانه و افسار گسیخته از طریق خودﹺ آگاه ابراز می‌کند. چه در حال تعقیب در کوچه‌ای تاریک و یا پرت شدن از صخره‌ای باشید، یا آمادگی تدریس یا ارائه نداشته باشید، این سناریوها اغلب جنبه‌های حل‌نشده‌ای هستند که در سایه‌های شما وجود دارند و نیاز به توجه دارند. رویاها و خیالات شما نمایش‌هایی سمبلیک از ذهن ناخوداگاهتان هستند. تصاویر، وقایع و شخصیت‌های خوابتان سمبلی از درون روان شماست. این نمادها همچون پلی افکار و احساسات مخفی شما را به ذهن بیدار و آگاه شما متصل می‌کنند.

این ارتباط سمبلیک محدود به کابوس‌های شبانه شما نیست. خیالات و فانتزی‌هایتان نیز بینشی گرانبها در مورد سایه‌تان ارائه می‌دهند. تکرار تصاویر و سناریوهایی که اغلب تصور می‌کنید همانند پنجره‌هایی هستند که جنبه‌ها یا مسائلی از شما را نمایش می‌دهد که ممکن است تشخیص نداده و یا اصلا نشناسید. به جای رد کردن آن (و یا خوشحالی بیش از حد) کنجکاو شده و بپرسید: «این خیال چه چیزی را می‌خواهد بیان کند؟ کدام بخش از من نیاز به توجه دارد؟» با بررسی این داستان‌ها و نمادهای درونی که از ناخوداگاه شما سرچشمه می‌گیرند، در واقع با سایه خود وارد گفتگو شده و به بخش‌هایی از وجودتان که در زندگی روزمره نمی‌توانند سخن بگویند، صوت می‌دهید.

اینگونه استقبال از صوت دوم گامی تعیین‌کننده برای یکی شدن با سایه خود و تبدیل شدن به خود کاملتر و معتبرتر است. یکبار وقتی به یوگانیدرای سوامی ساتیاناندا گوش می‌دادم، اعلام کرد که باید خواسته (سنکلپا)ی بزرگی را هدف قرار دهید. و من به این نتیجه رسیدم که تنها چیزی که ارزش جستجو دارد، روشنگری است. «خیلی جاه‌طلبانه است اما من حتی نمی‌دانم که روشنگری چیست.» کمی احساس حماقت می کنم. آیا سنکلپا واقعا قدرت دارد؟ سنکلپایی که ذهن آن را بطور منطقی درک نکند قدرت بیشتری نسبت به سنکلپایی دارد که بر اساس منطق درک شود. مغز و قلب دو عضو اصلی شخصیت هر فرد هستند. یوگا و تانترا، هر دو بر بیداری حواس اصرار دارند در حالی که بسیار از فرهنگ‌های مدرن خلاف آن را باور دارند.

طبق باور قوی مغز، منطق، ما تمایل به نادیده گرفتن بخش حسی شخصیت خود را داریم و احتمالا جدایی این دو موضوع باعث اختلاف و تضاد در رفتار، تفکر و عمل ما می‌گردد. این ناهماهنگی از طریق اعمال و باورهای ما ابراز می‌گردند. تانترا و یوگا همواره از بیداری حواس و کنترل عقل حمایت کرده‌اند. بنابراین برای کسی که قصد می‌کند : «که فلان خواسته را دارم» سنکلپایی که بر پایه احساس باشد نتایج عمیق‌تری نسبت به سنکلپای بر اساس منطق دارد. زیرا که این عقلانیت باعث ایزوله شدن احساسات می‌شود.

تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید یا برنامه‌ای برای چگونگی ابراز عشق خود داشته‌اید؟ آیا برنامه خاصی داشته‌اید و یا کتاب خاصی پیش از ابراز آن به فرد موردنظر مطالعه کرده‌اید یا خود به خود و طبیعی بوده است؟ وقتی طبیعی و بدون برنامه‌ریزی بوده باشد، به بینشی عمیق در درون خود دست می‌یابید، در غیر این صورت چنین بینشی وجود نخواهد داشت. بنابراین، سنکلپای بر پایه احساس بسیار قدرتمندتر از سنکلپایی است که بر اساس عقل و منطق فیلتر شده باشد.

منبع: بر بالهای قو ، Swami Niranjanananda Saraswati

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منوی دسته‌های خود را در هدرساز -> موبایل -> منوی اصلی موبایل -> نمایش/مخفی -> انتخاب منو، تنظیم کنید
سبد خرید