سوامی نیرانجاناندا ساراسواتی
ترجمه: فاطمه سیگارچی
همه ما درک، نظر و تئوریهای خودمان را درباره اینکه یوگا چه هست و چه نقشی در زندگیمان بازی میکند داریم. گرچه من ترجیح میدهم که یوگا را به روش سنتیاش درک نکنیم و بیایید در عوض نگاهی بیندازیم به عناصر و ابعاد گوناگون زندگیمان و اینکه یوگا چگونه میتواند به ما در هماهنگ و متعادل کردن این عناصر و ابعاد که نوعی محدودیت در ابراز خلاقیت بشر ایجاد میکنند کمک کند.
گفتن اینکه یوگا فقط آسانا، پرانایاما، مراقبه، وانهادگی و غیره است آسان است. در اصل مردم خیلی به یوگا جذب میشوند بدون اینکه بدانند یوگا در واقع بدنبال چه چیزی است، بنابراین مستمر انجام دادن یوگا برایشان سخت میشود . به همین دلیل است که میبینیم بعد از اولین تجارب در یوگا، بخاطر فقدان درک صحیح از آن، قادر نیستیم که ادامهاش دهیم.
به منظور درک طیف یوگا، زیبایی و هدف یوگا، لازم است که از تمام اجزا گوناگونی که زندگی ما را تحتالشعاع قرار میدهند و کنترل میکنند آگاه شویم.
در این متن، اجازه دهید نگاهی به محیط خانوادگی و اجتماعی و نحوه تاثیرگذاری آنها بر شخصیت، طبیعت و ذات انسان بیندازیم.
نکته اول
هر کدام از ما، هر سبک زندگیای که داریم، چه سبک زندگی مرفه و چه فقیرانه، در هر دو اینها و همه سبکهای دیگر زندگی، ما در معرض استرس و تنش هستیم. این تنش و استرس تجربهای از عدم تعادل در به درستی کنترل کردن آن موقعیت است، بنابراین سطح تنش و استرس را بالا میبرد.
نکته دوم
سبک زندگی و عادتها هستند. بر خلاف درک ما از زندگی بشر، ما قادر نیستیم که عادتهایمان را تغییر دهیم و این عادتها خودشان را در رژیم غذاییمان، روتین زندگیمان و در پذیرش ما نسبت به موقعیتهای گوناگون زندگی منعکس کرده و نشان میدهند، حال چه این عادات بیرونی باشند و چه درونی و در قالب تجارب احساسی و ذهنی، وقتی ما قادر نیستیم که توافق و سازش کنیم، وقتی نمیتوانیم با عادات و سبک زندگی کنار بیاییم، آنوقت بیماریها پدید میآیند و این، مفهوم جدید بیماری نیز هست .
چرا ما از مشکلات زیاد فیزیکی، ذهنی و احساسی رنج میبریم؟
اساس مشکلات فیزیکی در قالب مشکلات شکمی، دیابت، آسم، کمردرد، سردرد و غیره در قالب مشکلات ذهنی نظیر اضطراب، تحریک پذیری، خشم، ناامیدی و افسردگی و در قالب مشکلات احساسی، عدم تعادل در زندگی و رضایتمند و غنی نبودن زندگی است. مشکلات عدیده ، امراض و بیماریهایی که از آنها رنج میبریم درمانی ندارند.
پزشکی نوین تسکین نشانهها و علایم بیماری را فراهم میکند ، اما قادر نیست که به ریشه اصلی مشکل یا بیماری برود و به آن بپردازد. برخی افراد ممکن است بگویند که استرس بیرونی یا عواملی که ایجاد استرس میکنند علت بیماریها هستند. ممکن است اینطور باشد، اما جدا از عامل استرس، عامل عادت هم وجود دارد، عامل روتین.
عوامل عادتی و روتینی با گیرندههای استرس در زندگی ما مرتبط هستند. آنها با تنش در زندگیمان مرتبطاند. چیزهای زیادی هستند که ترکیبشان ایجاد بیماری، اضطراب، ناامیدی و نارضایتی میکند.
هدف درمانهای نوین فراهم آوردن شکلی از تسکین است
بهگونهای که بتوانیم عادات و سبک زندگیمان را تغییر دهیم و از خودمان آگاهتر شویم. بطور مثال اگر من مشکل دیابت دارم، درمان نوین به من میگوید که میبایست بسیاری از عاداتم را هم محدود کنم، نه تنها استرسم را کنترل کنم، بلکه عادات هم باید کنترل و محدود شوند، خصوصا رژیم غذایی. این را فقط بعنوان یک مثال از موقعیتهای گوناگونی که در زندگی با آنها مواجه میشویم ذکر کردم.
پیش از آنکه به موضوع یوگا بپردازیم، (باید بگویم که) جنبه مهم دیگر در بهینهسازی شخصیت فرد، رشد و گسترش آگاهی است. آگاهی عاملی مهم است که زندگی و فعالیتهای آن را کنترل می کند و این آگاهی فقط یک مفهوم عقلانی نیست، بلکه سبک و روشی برای زندگی میشود.
اجازه دهید این موضوع را اینگونه روشن کنم که در زندگی هر فرد، چهار مرحله ادراک و تجربه وجود دارد:
- که شامل نقاط قوت شخصی،
- نقاط ضعف شخصی،
- بلندپروازیهای فردی
- و نیازهای فردی میباشند.
هر یک از ما در درونمان قدرتهایی داریم که میتوانیم در زندگی در قالب قدرت اراده، ذهن شفاف یا آنچه که فعالیتهای یک نابغه میخوانیمش متجلیشان کنیم.
این نقاط قوتها عوامل انگیزهدهنده اصلیای هستند که میتوانند به ما کمک کنند تا در زندگی پیشرفت کنیم و تکامل یابیم اما آنها تحتالشعاع ضعفهایمان قرار گرفتهاند:
- فقدان قدرت اراده ، فقدان تفکر شفاف و غیره. این نقاط ضعف بر شخصیت ما تسلط دارند و غالبند.
اگر ما بیطرفانه به زندگی خود نگاه کنیم، احساس میکنیم که نقاط قوتمان آنقدر هم زیاد نیستند و نقاط ضعفمان زیاد هستند. به طور مشابه اگر به جنبه بلندپروازی و نیازهای زندگیمان نگاه کنیم، گاهی احساس میکنیم که بلندپروازیهایمان تبدیل به نیازمان شدهاند و قادر نیستیم که بین خواستههایمان و نیازهای حقیقیمان تفاوت قایل شویم و از هم تمیزشان دهیم. عدم هماهنگی و تعادل در درک وجوه قدرت و محدودیتهای ضعفهایمان و توانایی تمییز دادن بلندپروازی از نیاز، منجر به ناامیدی شدید و مزمن در زندگی میشود.
اینها چهار حیطه اصلیای هستند که کل طیف انسانی، عادات، روتین، آگاهی، استرس و تنش ما را در بر میگیرند.
27 Mrach1995,Bengaline Club,kolkata, published in yoga sadhana Panorama,Volume Seven