Swami Satyananda Saraswati
Condorcet college,Paris
مترجم : لیلا نیتی
طی بیست سال گذشته، سعی کردهام یوگا را وارد منازل و مدارس کنم. وقتی کودک بودم در خصوص یوگا سوء تفاهمی وجود داشت. تفکرات بر این محور بود که یوگا فقط برای کسانی است که زندگی برایشان تمام شده است. چنانچه فردی در جـوانی یوگا میکرد، اطرافیان میگفتند: «خیلی برای یوگا زود است.» حتی امروزه افراد زیادی تصور میکنند که مت یوگا نوعی سرگرمی برای اشخاص بازنشسته است. اما من همواره عقیده داشتهام که یوگا بیش از هر چیزی روی تکامل ذهن و جسم فرد موثر است. البته که وقتی کودک بودم غیرممکن بود که یوگا را آنچنان که الان درک میکنم، بشناسم.
آماده سازی خاک
وقتی میخواهید باغچهای، ردیفهایی از گل و درخت را آماده کنید، چه میکنید؟ فقط بذرها را میپاشید؟ خیلیها ممکن است همین کار را کنند، اما هیچ چیز پرورش نمیدهند. لازم است که ابتدا خاک را آماده کنید. اول باید خاک را نرم کنید و سپس علفهای هرز آن را خارج کنید. حالا میتوانید بذرها را بکارید تا تبدیل به گلهای زیبا و درختانی پر از میوه شوند. همین قانون برای ذهن انسان نیز صدق میکند.
ذهن نیز باید آمادگی قبولی بذرها را پیدا کند. ذهن مراحل زیادی را در پیش میگیرد. دلایل خاصی وجود دارد که چیزی وارد ذهن نمیشود. مطمئنا در زندگی با چنین افرادی برخورد داشتهاید. هر آنچه به آنها میگویید، در گوششان فرو نمیرود. هیچ چیز در مغزشان نفوذ نمیکند. همچون سنگ سخت میمانند. بهترین بذرها هم در آن رشد نمیکند. مهم هم نیست که چقدر روی آن کار کردهاید. برخی افراد هم چون خاکی نرم هستند که هر آنچه به آنها میگویید، کاملا پاسخگو هستند. اینها همانهایی هستند که ذهنی پذیرا دارند. بنابراین آنچه در یوگا اهمیت دارد، این است که کیفیت آگاهی را تغییر دهیم. آنگاه میتوان هرچیزی را بدون هیچ مانعی در ذهن کاشت.
سالها پیش وقتی این موضوع برای من به وضوح رسید، من شروع به آزمایشهای گوناگون با یوگا کردم. در پروژههای آزمایشی خود روی کودکان کار کردم. نمیتوانم اقرار کنم که 100 درصد موفق بودم، اما من به نتایج قطعی در تاثیر یوگا بر تکامل ذهن رسیدم.
اهمیت مراقبت از غده پینهآل (صنوبری)
اولین نتیجهای که گرفتم مربوط به غدهای خاص در بدن انسان به نام «پینهآل» بود. این غده در بالای ستون فقرات قرار گرفته است. غدهای بسیار کوچک، اما اهمیتی بسیار بزرگ. در واقع، میلیونها سال پیش این غده نقش بسیار مهمی در رشد مغز انسان داشته است. مردم آن دوره دارای ویژگیهای روانی و معنوی بیشتری بوده و همچنین کنترل بیشتری روی احساسات خود داشتند. اما با گذشت زمان، غده پینهآل دوره انحطاط را سپری کرده است. امروزه چیزی بیش از بقایای یک غده است و چنانچه مراقبت کافی از آن نشود، ظرف چند هزار سال دیگر بهطور کامل از بین میرود.
در یـوگا گفته می شود که این غده ارتباط مستقیمی با آجـنا چاکرا دارد. عرفا و غیبگرایان آن را چشم سوم و فلاسفه ابرذهن مینامند. غده پینهآل در کودکان بسیار فعال است و با نزدیک شدن به 8 و 10 سالگی شروع به تحلیل رفتن میکند. در افراد بزرگسال نیز نقش آن کمتر و یا کلا محو میگردد.
بسیار تأسفآور است زیرا که این غده در یوگا به عنوان مرکز کنترل و نظارت مغز در نظر گرفته میشود. همانطور که فرودگاه برج کنترل دارد، مغز انسان نیز دارای یک برج هدایتگر، تنظیمکننده و مسدودکننده است که کنترل تمام قوای مغز را به عهده دارد. در یوگا نام این مرکز کنترل آجنا چاکراست. «آجنا» خود به معنای نظارت، مرتب کردن و تنظیم نمودن است.
زمانی که غده پینهآل شروع به انحطاط میکند، هیپوفیز وارد عمل شده و احساسات بالا میروند. به همین علت است که بسیاری از کودکان در دوران نوجوانی و حتی پیش از آن، از نظر احساسی نامتعادل و آشفته میشوند. پینهآل متعادلکننده فعالیتهای مغز است و کل مغز را در یک نظم قابل قبولی نگه میدارد. بنابراین متوجه شدم که آن دسته از کودکانی که هنوز میتوان به غده پینهآل آنها فرمان داد و یا تحت کنترل داشت، پذیراتر از آنهایی هستند که پینهآل آنها غیرفعال شده است.
موضوع مهم دیگری که تشخیص دادم این بود که:
غدد فوق کلیوی نقش بسیار مهمی در اخلاق رفتار کودک دارند. معمولا آنهایی که تمایلات جنایی دارند سیستم آدرنال بیش فعالی دارند. از لحاظ آموزش این موضوع پیامدهای بسیار مهمی دارد.
مراحل رشد ذهنی در کودکان
در علم یوگا، شاخههای مشخصی وجود دارد که عملکرد، رفتار و پذیرش مغز را کنترل میکند. اگرچه مغز ابزار بسیار توانمندی در دانش است، اما گاهی اوقات این ظرفیت از توانمندی نیز رو به رکود میرود. در برخی موارد مغز بسیار کند است. در برخی دیگر گرچه تکامل یافته اما از هم پاشیده است.
بنابراین، گاهی اوقات کودکانی را میبینید که دیرآموز هستند. برخی دیگر را خیلی باهوش میبینید در حالی که الگوهای فکری آنها کاملا از بین رفته است. همچنین کودکانی را میبینید که پیوسته در حال نوسان هستند: یک لحظه کاملا باهوش و در لحظهای دیگر دیرآموز میشوند. دسته دیگری از کودکان وجود دارند که بسیار باهوش و یکسان هستند.
کندی، پراکندگی، نوسان و ثبات مراحل مختلف نوسان مغز هستند. وقتی بچهها باهوش و ثابت هستند پسرفتی از انها نباید ببینیم. وقتی گاهی باهوش و گاهی دیرآموز میشوند باید منتظر متوقف شدن این نوسان باشیم. در خصوص کودکانی که خیلی باهوش هستند اما پراکندگی دارند، نوعی یکپارچگی در الگوی ذهنی آنها میبینیم. به هر حال باید راهی برای تبدیل یا تنظیم مغزهای کند به مغزهای هوشمند یافت.
سیستم آموزشی یوگی
فرایندهای زیاد برای جاری کردن دانش در مغز انسان وجود دارد. در این چند دهه اخیر روشهای زیادی به سیستم آموزشی معرفی شدهاند. البته قدیمیترین روش، تدریس در کلاس با چوب دستی است. « وقتی کودک باهوش است نمره بالا و وقتی احمق یک صفر بزرگ بده». معلم سخنرانی میکند و نکات را روی تخته سیاه مینویسد، و دانش آموز باید متوجه شود. و اگر نفهمید او را به صلابه بکش. این یک سیستم تدریس است، اما آموزشی نیست.
آوزش واقعی، آموزش رفتار ذهن و مغز است.
شکلهای مختلف دیگری در تدریس وجود دارند که در چند دهه معرفی شدهاند که البته فاقد آموزش هستند. در بیشتر آنها فرایند یادگیری در سطح تفکر انجام میشود. با این حال در سیستم یوگا، فرایند جذب دانش فرایندی بیاختیار است که در سطوح عمیقتر ذهن اتفاق میافتد. در تمام لحظات زندگی، درست از بدو تولد ما در حال تأثیر گرفتن هستیم. اما به شکلی که وارد شدهاند، ثبت نمیشوند. آنها به صورت ارتعاشات سمبلیک ثبت میشوند. آیا مربیان در آموزش به کودکان چنین سیستمی را ایجاد کردهاند؟
شما میتوانید جغرافیا، تاریخ، ریاضی، فیزیک، شیمی، زیستشناسی، گیاهشناسی و هر چیز دیگری را از روشهای سمبلیک تدریس کنید. این شکلی از آموزش است که برای دانشآموز با ذهن راکد استفاده میشود. برای یک کودک باهوش میتوان یک مفهوم خاص را توضیح داد و او هم متوجه بشود. در حالیکه کودکی با ذهن کند و راکد حتی متوجه نمیشود که در مورد چه چیزی صحبت میکنید، زیرا مغز آگاهش، عقل او، ناتوان از دریافت دانشی است که در حال ارائه به او هستید. بنابراین مجبورید دانش را به صورت نمادین مستقیما به ضمیر ناخوداگاه او منتقل کنید.
آزمایشی با یوگا نیدرا
این دقیقا سیستم آموزش در یوگاست. اصل یوگا نیدرا را میتوان برای افزایش دانش و رشد مغزی دختران و پسران دیرآموز به کار برد. مربیان و والدین میبایستی قادر به ارتباط گرفتن با ضمیر ناخوداگاه کودک شوند. این ارتباط زمانی ایجاد میشود که متوجه چگونگی توسعه حالت ناخوداگاه کودک شوید.
من آزمایشهای زیادی در این خصوص انجام دادهام. به طور مثال، در سال 1967، کودکی 4 ساله به عنوان سوامی به من ملحق شد. او را با آن سن کم نمیتوانستم بپذیرم، بنابراین از او خواستم که بعد از اتمام 7 سالگی برگردد تا او را بپذیرم. در کمال تعجب درست زمانی که 7 سالگیاش به پایان رسید، خانه را ترک کرد و نزد من برگشت. در واقع این موضوع نشانی از شخصیت ذهنی او به من داد.
آن پسر حدود 8 سال با من زندگی کرد. در طول این مدت، این پسر مشکلات و دردسرهای پایان ناپذیری برای من ایجاد کرد. در طول روز عادت داشت که چیزهای مختلفی بشکند و بازدیدکنندگان از آشرام را فریب میداد. او امادگی رفتن به مدرسه و خواندن هیچ چیز را نداشت. پس چه کار کردم؟ با یوگا نیدرا روی او آزمایش کردم.
شبها به محض اینکه خوابش میبرد، ساعت را یادداشت میکردم. بعد از 5 دقیقه شروع میکردم به گیتا خوانی، اوپانیشادها، کتاب مقدس و یا هر چیز دیگری که میخواستم به او یاد بدهم. خیلی خوب عمل کرد. و من آزمایش دیگری انجام دادم. من به انگلیسی خواندن یا زبانهای دیگر را نیز بر روی او امتحان کردم. آزمایش من 2 سال طول کشید و در حال حاضر وی یکی از درخشان ترین سوامیهای من است.
مبانی فیزیولوژیکی یوگا
به این صورت است که آموزش را به کودک حتی بدون انتقال وی میتوان انجام داد. فرمول مغز میبایستی تحت تاثیر روشهای عملی خاص قرار گیرد. از طریق یوگا نیدرا، پرانایاما و سوریاناماسکارا و مانتراخوانی میتوان اجزای درونی مغز را تنظیم نمود. بنابراین، مربیان میبایستی به درستی بر روی یوگا سرمایهگذاری نمایند.
آموزش مدرن نمیتواند با گفتن اینکه یوگا ورزش بدنی یا ژیمناستیک است و یا اینکه علمی متعلق به دنیای دیگری است، این حقیقت را دور بزند. بسیاری از آزمایشهای علمی انجام شده است. یوگا سیستمی نیست که خارج از محدوده تحقیقات علمی تلقی شود.
در طول تمرین پرانایاما، فعالیتهای مغز بررسی شده است و ادعای هاتا وگا به درستی به اثبات رسیده است. هاتا یوگا در خصوص نادیهای آیدا و پینگالا، کانالهای سرد و گرم صحبت میکند. به وضوح در خصوص ماهیت فیزیولوژیکی این دو کانال اشاره میکند. آنها انتزاعی یا نمادین نیستند، بلکه واقعی هستند.
این دو کانال مهم در چارچوب ستون فقرات وجود دارند. یکی از کانالها مغز و قوای هوشیاری آن را کنترل میکند و دیگری نیروی حیات و تاثیر آن بر روی وجود انسان کنترل میکند. بنابراین، این دو کانال باید به درستی تنظیم شوند تا از رشد متعادل کودک اطمینان حاصل شود.
در صورت انسداد این دو کانال، مغز رنج میبرد. وقتی کودکی دیرآموز است، چگونه میتوانید این وضعیت مغز را به صورت علمی تکامل دهید؟ این کافی نیست که کودکان را در طبقهبندی کودکان کند قرار دهید و سپس آنها را فراموش کنید. با جوانسازی نادی یا کانال مربوطه میتوان از عهده مغز کند برآمد.
وقتی کودک دیرآموز است، لزوماً به این معنی نیست که او نقص مکانیکی یا ساختاری در مغزش دارد. این کندی میتواند بدلیل کمبود کوانتوم انرژی فراهم شده برای مغز باشد. هاتا یوگا در این خصوص کاملا شفاف است. از طریق تمرین پرانایاما، پرانا در تمام بخشهای مغز گسترده شده و ظرفیت عملکرد مغز را گسترش داده و بیدار میکند. گردش پرانا نه تنها برای فعالیتهای بدنی، بلکه برای فعالیتهای ذهنی نیز بسیار حائز اهمیت است.
به کمک پرانایاما، فعالیتهای الکتریکی خاصی در بدن ایجاد میکنید. در تحقیقات علمی، نشان داده شده است که در طول پرانایاما، بارهای الکتریکی خاصی از مغز ساطع میشود. به همین ترتیب، در طول تمرین یوگا نیدرا، شخص فقط در خواب نیست. در طول یوگا نیدرا امواج آلفا تشدید میشوند. در حالیکه، در خواب معمولی، امواج دلتا غالب هستند. این موضوع که آیا فرد آرام میخوابد یا در حالت یوگا نیدراست را میتوان با بررسی امواج آلفا و دلتا ثبت شده در مغز استنباط نمود.
انسدادهای هورمونی
یکی دیگر از عواملی که باید در حین آموزش مغز کودک موردتوجه قرار داد، حذف نمودن انسدادها از ساختار هورمونی است. گاهی اوقات تیروئید به خوبی عمل نمی کند. همین موضوع میتواند دلیل دیرآموزی باشد. یا شاید غدد جنسی در وضعیت ناهماهنگی باشند. این امر نیز میتواند موجب کندی گردد. بسیاری از کودکان تا سن 12 – 13 سالگی خیلی باهوش هستند، اما ناگهان عقبنشینی میکنند. این موضوع خصوصا زمانی رخ میدهد که غدد جنسی در وضعیت ناهماهنگی هستند.
بدن مقدار مشخصی از هورمونها را جذب میکند سپس مواد زائد خاصی از بدن خارج میشود. چنانچه به درستی حذف نگردند مجدد توسط بدن جذب میشوند و این موضوع روی عملکرد مغز تاثیر میگذارد.
مسموم نمودن ذهن کودکانمان
مهمترین عاملی که در خصوص تربیت کودکان باید در نظر گرفت، عامل بسیار ناراحتکنندهای است. کودکان اجازه ندارند آزاد باشند؛ آنها پیوسته عادت میکنند. و به حالتهای رفتاری که که طبیعی نیست سوق مییابند. آنچه اتفاق میافتد این است که ما سایه شخصیت خود را روی بچهها میاندازیم. ما از خود تصویری داریم و کودکان تصویری دیگر. زمانی که خیلی کوچک هستند، درمانده هستند و چارهای جز پذیرش سایه ما در ذهن ندارند. اما وقتی بزرگ میشوند، طغیان میکنند.
در واقع این والدین نیستند که کودکان علیه آنها طغیان میکنند بلکه ساختاری است که در ذهن آنها گذاشتهاند. وقتی مبلی را که استفاده نمیکنید، دور میاندازید به این دلیل نیست که ساخت آن را دوست ندارید بلکه چون در اتاق فضا اشغال کرده است، این کار را میکنید. به طور مشابه، کودکان نیز این برداشت را نمیکنند. فقط میخواهند آزادانه طبق طبیعت و بر اساس انتخاب خود فکر و عمل کنند.
با تمام اینها، والدین نیز افرادی ساده هستند. همه یوگی، گرو و یا افراد برجستهای نیستند. والدین دعوا میکنند چون این یک عامل عاطفی است که همیشه قابل کنترل نیست. آنها از فرزندان خود راضی یا ناراضی هستند زیرا این طبیعت والدین است و نمیدانند که این موضوع بر روی مغز کودک اثرگذار است.
بنابراین چه کاری میتوان برای این کودکان در چنین شرایطی انجام داد؟
از طریق تمرین آنتار مونا باید تاثیراتی که در ذهن کودکان دفن شده است، از بین برود. کودکان میبایستی اجازه داشته باشند تا تجسم کنند، خیالپردازی نمایند تا ذهن آنها در آزادی مطلق عمل کند. اما ابتدا باید آنها را از آنچه در ذهنشان میگذرد آگاه نمود. آنها نباید این کار را مستقل و در طولانی مدت انجام دهند. بلکه باید به کمک شما و در مدت زمان کوتاه انجام دهند. سپس به تدریج و گام به گام برداشتهایی را که دوست ندارند را دور میریزند.
والدین خیلی در ذهن فرزندانشان هستند اما برای رشد آنها هم که شده لازم است که بیرون بیایند. تا زمانی که والدین کودکان را تحت فشار قرار دهند، آنها هرگز رشد نمیکنند. محبت و مراقبت والدین مانعی در روند تکامل مغز کودک است. البته که والدین میبایستی مراقب کودکانشان باشند. انها نمیتوانند فقط کنار بکشند، ساکت باشند و یا انها را نادیده بگیرند. به هرحال، زمانی میرسد که باید پاکسازی کامل ذهن کودک انجام شود و این موضوع از طریق آنتار مونا امکانپذیر است.
مانترا و حافظه
اکنون، به نکته پایانی یعنی مسأله حافظه رسیدیم. حافظا مسأله بزرگی برای کودکان است: مسأله دریافت، نگهداری وتکثیر. مجموع اینها باهم باعنوان حافظه شناخته میشوند. وقتی مسأله حافظه را حل کنید، بزرگترین مشکل اموزش را حل کردهاید. چنانچه بتوانید روشی برای تقویت حافظه کودک بیابید، چیزی واقعا انقلابی را وارد سیستم آموزشی کردهاید.
افراد روشهای مختلفی را امتحان کردهاند، اما من دریافتهام که برای تقویت حافظه، کودکان باید به سمت مانترا هدایت شوند. مانترا بلافاطله در سطح خودآگاه و ناخوداگاه عمل میکند. به کمک مانترا، آنتارمونا و یوگا نیدرا میتوانید حافظه بسیار روشنی در فرزندانتان ایجاد کنید.
چگونگی اجراء یوگا
یوگا باید به درستی از طریق مربیان به کودکان معرفی شود. به عقیده من، همه آزمایشهایی که در هرجای دنیا انجام میشود میبایستی در رابطه با سیستم آموزشی یکجا جمعآوری شوند. حرفهای زیادی گفته شد و کارهای زیادی در حال انجام است. موضع یوگا در مورد تأثیرات یوگا بر روی مغز و اگاهی و شخصیت انسان کاملا واضح است. زمان آن رسیده که برای اجرای این طرح به عنوان یک طرح عملی فراتصمیمگیری شود. هم اکنون بر عهده مربیان است که به این پروژه فکر کنند.
منبع:
— http://www.yogamag.net/archives/1995/esep95/yogaed.shtml
Yahoo Mail: Search, organise, conquer
Swami Satyananda Saraswati
Condorcet college,Paris
ترجمه : لیلا نیتی
یک نظر در “رشد مغز کودکان از طریق یوگا (Developing the child’s brain through Yoga)”
عالی بود